سه سال گذشت و بالاخره آمدی، قرار نبود اینگونه بیایی اما خوشحالیم که آمدی همانطور که خودت میخواستی، امروز به احترام تو ای سفیر عزت ایران و اسلام، تمامقد میایستیم.
اردیبهشتماه خونین خانطومان را بهخاطر داریم و یادمان نمیرود در بهشت فصلها چه برگریزانی در جغرافیای مقاومت بهپا شد، امروز باز هم عطر شهادت دیار علویان را بهاری کرده است، امروز باز هم تمامقد به احترام یکی دیگر از سفیران عزت اسلام و ایران میایستیم.
مردان مردی از دیار علویان در کنار دیگر یاران خود به آنسوی مرزها قدم گذاشتند تا بگویند هر جا که خون مظلومی بر زمین میریزد و به ناموس و شرف مسلمانان تجاوز میشود؛ آنجا سنگر مبارزه است.
جوانانی که مانند بسیاری از همسالان خود میتوانستند گوشهای سر خویش گیرند و کنار خانواده در نعمت و آرامش زندگی کنند، اما غیرت و تکلیف عاملی شد که آنها خودجوش و داوطلبانه راه عشقی بیبدیل و آسایشی جاویدان را در پیش گرفتند.
برای آنها همسر و فرزند و دیگر افراد خانواده آنقدر مهم بودند که هنگام رفتن به جبهه مقاومت، تاب تحمل خداحافظی را نداشتند، لبخند بر لب داشتند و آتشی در درون، از نگاه آخر میگذشتند تا دلشان هوایی نشود!
فرزندانی بهتر از گل و شیرینتر از عسل را به همسر میسپردند، و پسرانی که اشکهای مادر و پدر را میدیدند و آرزوهایی برای دامادی را، و با کولهباری از امید، عاشقانه راه حرم در پیش میگرفتند و یادمان نمیرود خنچههایی که در شهر به شهر ایران بسته شد برای دامادیشان!
آنها رفتند و قرار بود بازگردند، اما نه با پیکری بیجان یا با تکه استخوانی و پلاکی و عضوی از بدن، قرار بود بیایند و آرام و قرار خانوادههاشان باشند، اما گویی آنها با خدا قرار ملاقات داشتند، و رفته بودند که برگردند آنطور که خود میخواهند، گفته بودند که آرزوی شهادت دارند.
میدانستند که دشمن تا بن دندان مسلح است و رحم ندارد، میدانستند به کجا میروند، به کربلایی دیگر اما با عشق حسین(ع) به یاری خواهر حسین(ع)، و از اینرو مدافعان حرم نام گرفتهاند.
امروز فرزندی از جبهه مقاومت پس از حدود سه سال به آغوش خانواده بازمیگردد و خطه علویان در شهر بابلسر باز هم عطر شهادت میگیرد، شهید علیرضا بریری در ۱۶ اردیبهشتماه ۹۵ در خانطومان به شهادت رسید، این شهید متولد ۳۰ فروردینماه ۵۵ است.
او نیز فرزند کوچکی به یادگار گذاشته که برای خانواده شیرینزبانی میکند، در کودکیهای خود بهدنبال گمگشتهای است و نمیداند چیست، «محمدامین» روزی خواهد فهمید که بهدنبال چه میگشت و از این جستوجو شادمان و پُرغرور میشود.
شنیدن سخنان پدر شهید بریری حرفهای زیادی دارد، مردانه میگوید و در بین سخنانش نمیتواند عشق فرزند را نادیده بگیرد، بغض میکند و مردانه از مردانگی پسر میگوید؛ «خیلی از خودش مراقبت میکرد و معتقدم این مراقبتها باعث شد که مورد پذیرش خداوند قرار بگیرد، نماز اول وقت او ترک نمیشد، در معراجالشهاده گفتم که خدایا! شکرت، الحمدلله ربالعالمین، الان که با این وضع آمد، راضیایم به رضای خدا.
همه ما به تبعیت از حضرت زینب(س) میگوییم خدایا! قبول کن از ما، چیزی جز زیبایی نمیبینیم، هر چیزی که میبینیم زیبایی میبینیم».
راه شهادت همچنان باز است، مردانی برای امنیت ایران اسلامی و کشورهای مسلمان منطقه و جهان راه پُرخطر را در پیش میگیرند، آنها ریسمان الهی را محکم داشته و به خاندان عصمت متوسل شدهاند، مردانی خاکی با دلی افلاکی با روشنایی ایمان و با لبیک به مقتدای جهان اسلام راهی معلوم و عزتمندانه را در پیش گرفتهاند و طلایهداران و سفیران اقتدار اسلام هستند.
کاش در روزمرهگیهای اینروزها بیشتر به یاد شهدا باشیم، آنهایی که رفتند تا ما در امنیت زندگی کنیم، امروز نَفسهایمان را مدیون نفسهای پاکی هستیم که بااطمینان و اخلاص، استقلال و عزت و شرف را برایمان به ارمغان گذاشتند، ای کاش تشکر واقعی ما از شهدا، نگهداری از همین ارمغان باشد.
انتهای پیام/
منبع:فارس